شرافت، مقدمه کار وهمت
شرافت، مقدمه کار وهمت
شرافت، مقدمه کار وهمت
شناخت شرافت انساني
اي عزير من! به جان ودل شنو واز فرق تا قدم هم سمع گرد که بس عزيز سخني است نصيب تواز قسمت ازل! اين قدر عمر است وزياده نخواهد شد، وچون فرا گذرد رجعتي نتواند بود.واکنون تومخيري؛ به هر چه خواهي صرف کن.(2)
تو پنداري که توکم قدر داري
تويي توکز دوعالم صدر داري
دل عالم توئي درخودمبين خرد
بدين همت توان گوي از جهان برد
چنان دان کايزد از خلقت گزيده است
جهان خاص از پي توآفريده است.
بدين انديشه چون دلشاد گردي
زبند تاج وتخت آزاد گردي
وگرباشي به تخت وتاج محتاج
زمين را تخت کن خورشيد را تاج(3)
اي عزيز! از اينجاست که اهل الله گفته اند: مجموع معارف درخود انسان کمون (4) است که : «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ.» ومي گويند : « دانش عبارت است از ظهور کمال که در نفس بالقوه است، ودانستن، چيزي نيست که نفس دانا را امري که نبوده باشد، حاصل شود؛ بلکه آنچه دراو بالقوه است، به فعل مي آيد وچون چنين باشد، پس هيچ عالم چيزي را وراي کمالات نفس خود نمي داند .پس جميع معلومات، کمال نفس انساني باشد».
توبه خلقت وراي هر دوجهاني
چه کنم قدر خود نمي داني
توبه قوت خليفه اي به گهر
قوت خويش را به فعل آور
آدمي را ميان عقل وهوا
اختياري است شرح کَرمَّنا(5)
مطلوب از آفرينش انسان، اتصاف به صفات، اسماءوافعال حضرت الهيه است که «تَخَلَّفُوا بِأَخلاقِ الله»(6) اشاره به آن است:
آدمي گنجينه سر حق است
گرچه دربحر هوس مستغرق است
گنج کونين است ذات آدمي
هست بي پايان صفات آدمي
گر وجود خويش بشناسد تمام
درشناسايي حق يابد نظام
نفس انساني است مرآت (7) جمال
روح انساني است مرات کمال
گربود مرآت صاف وپرضيا
عکس گيرد از جمال کبريا
حق شناسي هست کار آدمي
معرفت باشد شعار آدمي
خود را تو عظيم کم کسي مي شمري
درسرّ خود افسوس که کم مي نگري
ازجمله کاينات مقصود تويي
دردا ودريغا که زخود بي خبري(8)
بردرگه کبريا توجز شاه نه اي
دردا که توخود طالب درگاه نه اي
سرمايه، هر چه هست جزسرّ تونيست
افسوس که از سر خودآگاه نه اي(9)
اي دل! تو گر ازغبار تن پاک شوي
تو روح مطهّري برافلاک شوي
عرش است نشيمن تو شرمت نايد.
کآيي ومقيم خطّه خاک شوي؟!(10)
گر زانک شنيده اي زمردان دوسه پند
هرچيزي را به قدر آن چيز پسند
هستندسپند ومشک يک رنگ اما
پيداست مقام مشک و مقدار سپند(11)
پي نوشت ها :
1- کيمياي سعادت، ج1، صص 39و 40.
2- مجموعه آثار فارسي احمد غزالي؛ پند نامه، ص 257.
3- خمسه نظامي، خسروشيرين، بخش 111، صفت شيرويه وانجام کار خسرو
4- کمون: پنهان.
5- بحرالمعارف، ج2، ص312.
6- «به اخلاق خداوندي، متخلق شويد».
7- مرآت: آيينه.
8- ديوان رباعيات اوحد الدين کرماني، ص 740
9- همان.
10- همان.
11- همان.
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}